۱۳۹۱/۴/۲۷

نوشیده ام امشب ..... غزل


نوشیده ام امشب

دو سه جام لبالب را زغم نوشیده ام امشب
بده ساقی دگر جامی که کم نوشیده ام امشب
چنان مستم نما ای مطرب شیرین سخن تا من
بگویم با حریف تا صبحدم نوشیده ام امشب
مرا مانع ز میخواری خودش خون دلم نوشد
به پیر میکده خوردم قسم نوشیده ام امشب
دلیل سرخی لعل لب میگون خود را گفت
که خون عاشق بیچاره را نوشید ام امشب
ندارم طاقت تحریر هجرش را از این بیشتر
که اشک دیده ام را چون قلم نوشیده ام امشب
زشوق دیدن روی چو مهتاب اش من ای »محمود«
چه گویم، با کی گویم؟ دم به دم نوشیده ام امشب

سلطان محمود غیاثی
چهارشنبه 27 حوت 1388 خورشیدی ،کابل - افغانستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر