۱۳۹۱/۴/۲۲

کتاب رایگان

در یکی از شب ها که به پروگرام گنج شایگان از رادیو صدای آشنای آمریکا گوش میدادم، مجری برنامه اطلاع داد که محترم انجنیر عبید صافی کتابی را تحت عنوان «گزیدۀ غزلیات بیدل» تهیه و به طور رایگان به دسترس علاقمندان قرار میدهند. 
صبح آن شب بلا تأخیر به آدرس مذکور مراجعه کردم. چون صرف از نام نجیب زراب مارکیت در اطلاعیه ذکر شده بود، از آدرس دفتر شان اطلاعی نداشتم و نا گزیر از چند نفری پرسیدم که آنها نیز نمیدانستند. 
بالاخره توجه ام را جوانی آراسته و مفشنی که به طور حتمی متعلم و یا محصل پوهنتون بوده باشد، جلب کرد. به طرفش رفته و پرسیدم: 
- ببخشید برادر جان آیا از کتابی که در یکی از این دفاتر بطور رایگان توزیع میگردد اطلاع دارید؟ 
- پرسید: کتاب کی؟ 
- گفتم: میرزا عبدالقادر بیدل را میشناسید؟ 
- جواب داد: نخیر من از این منطقه نیستم و اوره نمی شناسم. 
نزدیک بود از خنده منفجر شوم ولی به بسیار مشکل حوصله کردم و بسیار هم متأسف شدم که چرا جوانان ما علاقمند شعر و ادب و فرهنگ نیستند و به آموزش آن توجه نمیکنند؟ 
خوب به هر ترتیبی که بود دفتر را پیدا کردم ولی به دروازه آن قفلی را دیدم. به نمبر موبایلی که در روی شیشۀ دفتر نوشته بودند زنگ زدم و برادری عزیزی از آن طرف آدرس خود را داده، گفتند که در نزدیکی لیسه عالی حبیبیه، مکتب خصوصی است، به آنجا بیاید و کتاب را بگیرید. 
از قوای مرکز به طرف لیسۀ حبیبیه کدام ملی بسی و یا موتری مستقیم نمیرفت و ناچار با تکسی رفتم و یک صد پنجاه افغانی کرایه دادم. 
بعد از یافتن آدرس جدید و استقبال گرم از جانب برادر ما، کتاب را گرفتم و دو باره باید یک صد و پنجاه افغانی کرایه میدادم تا به کارته پروان برسم. در دل با خود میگفتم و میخندیدم که کتاب رایگان برای اولاد غریب سه صد و پنجاه افغانی تمام شد. 
ماجرا را به برادر ما گفتم و ایشان کتابی دیگری را هم به من تحفه دادند و با هم خندیدیم و بسیار هم خوش بودم که هنوز هم هستند کسانی که در راۀ علم و ادب خدمت میکنند و برخورد دوستانه و محبت آمیز برادر ما که اگر اشتباه نکنم برادر محترم انجنیر صاحب عبید صافی بودند، درد سه و نیم صد افغانی را از دلم زدود و خاطرۀ جالبی را در ذهنم به یادگار گذاشت.

قوس 1386 کابل، افغانستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر