۱۳۹۱/۴/۲۲

لوله و لوپان شدیم


لوله و لوپان شدیم*

زین همه سیاستمداری سخت در تاوان شدیم، 
لوله و لوپان شدیم
طعمۀ صد فیر راکت، بمب و یا هاوان شدیم،
 لوله و لوپان شدیم
ریش و لنگی و پکول گردید داخل در وطن، 
مُرده ها ماند بی کفن
زانکه بردند هر چه داشتیم، بی سر و سامان شدیم،
 لوله و لوپان شدیم
نیست کارِ هر چلی سیاستمداری زین سبب، 
سوختیم در تاب و تب
چوبِ سوخت اندر تنورِ این همه شیطان شدیم،
 لوله و لوپان شدیم
اتحادِ ما فراری ساخته بود چنگیز را، 
اسکندر و انگریز را
لیک از دست دو، سه خائین چنین پاشان شدیم، 
لوله و لوپان شدیم
گر وطن در دست غیر باشد مگو ما زنده ایم، 
هم غلام و بنده ایم
چون وطن رفت از کف ما، دفنِ قبرستان شدیم، 
لوله و لوپان شدیم
تاجیک و پشتون و ترکمن از بلوچ هستیم جدا،
 از هزاره هم سوا
نی شدیم پشه ئی یا اوزبیک نه  یک افغان شدیم، 
لوله و لوپان شدیم
هموطن بشناس تو گرگ را در لباس گوسفند، 
هیچ نمیگیری تو پند
زین همه خوشباوری ها سخت سرگردان شدیم، 
لوله و لوپان شدیم
اهل کار را هیچ نبینی در امور مُلک ما، 
خاک در طالعِ ما
از همان روزی که ما رعیت قوماندان شدیم، 
لوله و لوپان شدیم 
گفت »محمود«راز دل را اینچنین با تو دمی، 
بشنو آخر یک کمی
آنچه دیدیم و شنیدم از وطن حیران شدیم، 
لوله و لوپان شدیم

سلطان محمود غیاثی
يکشنبه، 2012/06/10
* لوله و لوپان به اصطلاحِ عام مردم ما به معنی در بدر و سرگردان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر