۱۳۹۱/۴/۲۷

مسافر ... تقدیم به همه هموطنان دور از میهن ، مسافر و مهاجر ..


مسافر

مسافرم، مسافرم، مسافرِ دشتِ جنون
مسافرم، مسافرم، مسافرِ دل گشته خون
حرفم نمیداند کسی، حالم نمی پرسد کسی
آهسته، آهسته رَوَم، چشم براهم نیست کسی
هستم به راۀ خویش روان، من بی هدف دور جهان
نام و نشانم را چنین، هرگز نمیداند کسی
آخر بگو گناۀ من، چیست بگو خطای من ؟
نالم به دربارت همیش خدای من خدای من !
من تا به کی چنین رَوَم، به هر طرف غمین روم ؟
بنما به من رهی وطن، خدای من، خدای من !

سلطان محمود غیاثی
24/08/1998
راولپندی ، پاکستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر