۱۳۹۲/۹/۱۶

گرمیِ عشق وطن

پورِ افغانم و شاخِ کبرِ دزدان  بشکنم
دشمن مادر وطن را فرق و دندان بشکنم
پر ز شور و غیرتم از گرمی عشق وطن
سردی خشم عدو را همچو یخدان بشکنم
آه مپنداری که ما را غرق اندوه کرده ای
استخوان پوده ات را مست و خندان بشکنم
زور بازویم ندیدی، باش به روز امتحان
گردن باریکِ سیاه ات را چه آسان بشکنم
من نه مانند تو از پشت سرت وار میکنم
پای و دست ات آشکارا  بین میدان بشکنم
اینچنین حمله مکن بر ننگرهار ما بدان
لشکر و فوج تو در پکتیا و لغمان بشکنم
آن کسانی را که پروردی به دامانت غلام
کاسۀ مکارگیِ کاسه لیسان بشکنم
گفته »محمود« میرسد روزی که در مُلک خودت
دیگ دالت را بخیر در بین دیگدان بشکنم

سلطان محمود غیاثی
پنجشنبه، 2013/05/02

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر