۱۳۹۲/۹/۱۶

دو بیتی ها


جوانمرگ
درخت عمر من بی شاخ و برگ شد
نصیبش باد و توفان های مرگ شد
نپرسید عاقبت بر او چه آمد ؟
جوانی بود و آخر جوانمرگ شد


صدای ناز
صدای ناز او در گوش جان است
طنینش آتشی بر استخوان است
هر آنگاهی که خواند بیتی از عشق
نوایش مرهمی روح و روان است


خون رایگان
سوال کردم چه میخواهی ز جانم ؟
بگفتا خون عاشق می ریزانم
سوال کردم چرا می نوشی خونم ؟
بگفتا رایگان است نوش جانم


عید
به دل دردم شدید میشه نگار جان
همان زخمم جدید میشه نگار جان
مگر قلبم گواهی داده، فردا
تو ره ببینم، عید میشه نگار جان

سلطان محمود غیاثی
‏چهار شنبه‏، 2012‏/08‏/15

فتوای عشق
چه جوش گل ده باغ سنجد ماست
که سالها وصل تو جهد و جد ماست
به فتوایش سرم عشقت حرام شد
پدرجانت ملای مسجد ماست

سوغاتی
چه شیرین شهر ما خربوزه داره
چه دوغ یخ درون کوزه داره
دلم میگفت که سوغاتی روان کو
خبر آمد که یارت روزه داره

سلطان محمود غیاثی
يکشنبه، 2013/07/21


تقدیم به خواهران و برادران هندویم که همیشه با محبت شان قلب مرا شادمان ساخته اند.
به یاد دوران گذشته ...


پکوره
چکر در شار خال خال مزه میته
شوی مانده و بیحال مزه میته
پکوره خوردن ما و تو یار جان
دمو دان درمسال مزه میته

هندو گذر
بیا یار جان به کابل جان سفر کو
ز شرق و هم  ز غرب صرف نظر کو
به یاد مستی دور جوانی
گذر یکبار سوی هندو گذر کو


سلطان محمود غیاثی
يکشنبه، 2013/07/21

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر