۱۳۹۲/۹/۱۷

از زبان طالب

من طالب نادانم، خود بر خودم حیرانم
معلوم نَبوَد دانم،  نی دین و نه ایمانم
گردن زنم هر انسان، کافر، هم مسلمانان
کردم و کنم هر آن، گفت هر چه قوماندانم
بمب چون به کمر بندم، بر حال شما خندم
ای وای تو مده پندم، من دشمن انسانم
گویندم که از آسمان، وحی گشته چنین فرمان
به یاد حور و غلمان، خویشتن را بترکانم
گویند چو دعا فرمای، آندم بکنم های های
زنده باشد آی اس آی، همدست و دل و جانم
هر آنچه عرب گوید، یا مرا کَلَب گوید
بهبه ! چه عجب گوید، معنی اش نمیدانم
من همرۀ اشرارم، کم فرق است به کردارم
خود لایق سنگسارم، وحشی تر از حیوانم
مرگ است پیام من، تاریکی ایام من
این است صیام من، چون خون بریزانم
من تشنۀ هر خونم، بی مغز شده مجنونم
نی تاجیک و پشتونم، من دشمن افغانم
در غزوۀ عشق و کین، فرق من و» محمود« بین
او راۀ خدا رفته، من پیروِ شیطانم

سلطان محمود غیاثی
سه شنبه، 2013/08/06

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر