۱۳۹۲/۹/۱۷

آشپز لایق

    خانمم در شفاخانه بستر بود و به پایواز مرد اجازه نبود و خانم یکی از دوستهایم با او بود ... مه در خانه بودم و باید برای اولاد ها پخت و پز میکدم ... گفتم بیا که برای چاشت یک کمی ماش پلو پخته کنم ... خوب، ماش پلو پخته کدم بسیار مزده دار و خوبش مگر اندازه اش از پیشم گد و ود شد و یک دیگ کلان پخته کده بودم ...
 حیفم آمد که ده این ملک مهاجری اینقدر برنج را دور بریزیم ... باقیمانده اش را در یخچال گذاشتم و شب کمی آب انداختم و به شکل شوله همرای سلاته خوردیم اش و باز یک مقدار زیادش باقی ماند ... برای فردا چاشت آب زیاد انداختم و خوب نرمش ساختم و از آن کچری قروت ساختم ... سرش پیاز هم بریان کده انداختم با ماست چون اینجه قروت یافت نمیشه ... و ایی قضیه ره بچه هایم به همه گفتند که پدر ما ایطور یک آشپز لایق است که یک رقم برنج را به سه شکل و سه وقت سر مردم میخوراند ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر