۱۳۹۲/۹/۱۶

آزادی بیان

چهار تا رفیق ها به عزم سفر از خانه برامدند و رفتند و رفتند و رفتند تا به یک دو راهی رسیدند بعد از خدا حافظی یک نفر شان به یک راه رفت و سه نفر شان راۀ دگه ره انتخاب کردند و رفتند ... و رفتند و رفتند و رفتند تا به یک دو راهی دگه رسیدند ... باز یک نفر شان یک راه ره انتخاب کرد و دو نفر شان به راهی دگه رفتند... رفتند و رفتند و رفتند باز به یک دو راهی رسیدند . یک نفر شان یک راه را انتخاب کرد و رفت و دو نفر شان راه دیگر را انتخاب کردند و باز رفتند و رفتند و رفتند و رفتند و خوب پیش رفتند که باز سر راهشان یک دو راهی دگه آمد باز یک نفر شان یک راه ره انتخاب کرد و دو نفر دگیشان راهی دگه ره انتخاب کردند و رفتند و رفتند و رفتند و رفتند باز یک دو راهی آمد ... باز یک نفر شان یک راه ره انتخاب کرد و دو نفر دگیشان راهی دگه ره انتخاب کردند و رفتند و رفتند و رفتند و رفتند باز یک دو راهی آمد ... باز یک نفر شان یک راه ره انتخاب کرد و دو نفر دگیشان راهی دگه ره انتخاب کردند و رفتند و رفتند و رفتند و رفتند باز یک دو راهی آمد ... باز یک نفر شان یک راه ره انتخاب کرد و دو نفر دگیشان راهی دگه ره انتخاب کردند و رفتند و رفتند و رفتند و رفتند باز یک دو راهی آمد ...
........
.
.
.
تو باش یک دقیقه ! همی خودت حسابه یاد داری یا نی ؟ تا حالی چند دفعه نفر ها و دو راهی تکرار شد؟ صدایته بکش نی .... باز میگین که کسی ما ره موقع گپ زدن نمیته و آزادی بیان نیست ....

سلطان محمود غیاثی
26 اپریل 2013

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر